دکتر عباس حری

عضو شورای اجرایی فرهنگنامۀ کودکان و نوجوانان و مشاور دبیر اجرایی

وقتي به فرهنگنامه كودكان و نوجوانان مي‌انديشم، از خود مي‌پرسم اين اثر چيست. آيا مي‌توان در پاسخي كوتاه آن را يك دايره المعارف / يك دانشنامه دانست و تمام؟! آيا اين پاسخ واژگاني مي‌تواند سيماي فرهنگنامه را ترسيم كند؟ من اين اثر را پديده‌اي چند چهريزه‌اي مي‌دانم، كه هر چهريزه‌اش حياتي مستقل و نشاني مجزا دارد، كه اين چنين است:

فرهنگنامه يك سرمشق است

پديده‌ها بر دو دسته‌اند؛ يكي آنهايي كه از الگو و معياري پيروي مي‌كنند، و ديگري آن‌هايي كه خود الگو و معيار مي‌شوند. فرهنگنامه از دسته دوم است. آنچه در اين اثر از محتوا، رويكرد، توجه به مخاطب، صحت علمي، استفاده از ابزارهاي گوناگون ارتباطي، صورت ظاهر، قطع، تصوير، نوع كاغذ، و… مي‌يابيم همگي مي‌تواند سرمشق كار دانشنامه‌نويسي باشد، صرف نظر از اينكه با چه هدفي و براي چه مخاطباني پيش بيني شود. در اين اثر روح پر از ظرايف ايرانيت را مي‌توان به وضوح دريافت. دين، مراسم و آيين‌ها، باورها، فنون و صناعات، شخصيت‌ها و همه آنچه در عرصه فرهنگ و تمدن بشري جايگاهي دارد با نگرش لطيف ايراني و از منظر فرهنگ ايراني هويت يافته و به شيوه‌اي دلپذير بازنمايي شده است.

فرهنگنامه يك ساختار زباني است

در آغاز كار فرهنگنامه چنين به نظر مي‌رسيد كه زبان اين اثر براي مخاطبان پيش بيني شده‌اش اندكي سنگين است. اما رشد عقلي و زباني كودكان امروز نشان مي‌دهد كه زبان فرهنگنامه با آينده‌نگري بسيار عالمانه‌اي طراحي و اجرا شده است. فرهنگنامه نه تنها مخاطبان خود را از ياد نبرده است (آن گونه كه برخي ادعا كرده‌اند)، بلكه آن مخاطبان را نه در برهه‌اي كوتاه از زمان، بلكه در بستر واقعي «زمان» كه خصلت آن صيرورت است نهاده و با آنان ارتباط برقرار كرده است.

شگفت‌تر اينكه نه تنها مخاطبان آن به آساني با آن ارتباط مي‌يابند بلكه بزرگسالان علاقه‌مند نيز از آن بهره و لذت مي‌برند. برخي از مقالات فرهنگنامه چنان است كه هر‌گاه ضوابط استناد در نگارش‌هاي علمي اجازه مي‌داد، ظرفيت و قابليت آن‌ها براي استناد در ‌آثار بزرگسالان فراهم بود؛ و اين هنر والايي است كه اثري خردسالان را جذب و بزرگسالان را بهره‌مند سازد.

سلامت زبان كه دُرة نادره‌اي در آثار است، خصلت زباني ديگري است كه در فرهنگنامه مي‌توان سراغ گرفت. ممكن است بتوان سلامت زبان را بدون روح زيبا شناختي آن در آثاري مشاهده كرد، اما جمع آوردن سلامت و لطافت در بازنمايي‌هاي زباني هنري است كه در هر اثري نمي‌توان يافت و فرهنگنامه از آن برخوردار است.

فرهنگنامه فضاي بازي است براي شدن

آنچه از فرهنگنامه به ذهن مي‌آيد، مجموعه‌اي از مجلدات آماده و توزيع شده است كه نمي‌توان تغييري در آن‌ها داد. اما منتشر شده‌ها روايتي از كارند كه قابليت تغيير در آن‌ها نهفته است و اين جرياني است كه به طور مستمر در فرهنگنامه صورت مي‌گيرد. همه آنچه از سوي مخاطبان، منتقدان، مروجان و ساير علاقه‌مندان به فرهنگنامه مي‌رسد به دقت ضبط و حفظ مي‌شود تا در روايت و روايات بعدي لحاظ شوند. شايد اگر اين فرهنگنامه در قالبي رايانه‌اي و به صورت بر خط نشر مي‌شد درج اين تغييرات و نظرات در مدتي اندك قابل رؤيت مي‌بود، ولي تنگناهاي قالب چاپي اجازه تسريع در تغييرات و بازنگري‌ها را نمي‌دهد. روايت‌هاي پشت صحنه مقالات فرهنگنامه از همه نقدها و نظرها متأثر است، ولي تا رسيدن به روي صحنه زماني را مي‌طلبد كه تابع قالب پذيرفته شده فعلي است. اما اين باور به تغيير و درك قاطعيت و ضرورت تغيير در فرهنگنامه از اركان فرهنگي نهاد فرهنگنامه است. فرهنگنامه هرگز از بودگي خود به رضايت دست نيافته است، بلكه اعتقاد دارد كه حياتش درشدگي است.

فرهنگنامه هويت بخش نسل جوان است

نسل جوان پيوسته به دنبال شرايط و وسايلي است كه با آن‌ها وجود، حضور، و هويت خود را در ميان بزرگسالان از يك سو و همسالان غير ايراني خود از سوي ديگر، نشان دهد و به آن‌ها ببالد. فرهنگنامه نقطه اتكايي است كه سرفرازي و باليدن كودك و نوجوان ايراني را به داشتن چيزي كه براي او و به نام او تهيه شده و مورد تحسين گسترة وسيعي از اهل نظر و فرهنگ قرار گرفته است، فراهم مي‌آورد. اين نسل از اينكه اين فرهنگنامه را در دست پدر و مادر خود، معلم خود، و برادر و خواهر بزرگتر خود مي‌بيند احساس غرور مي‌كند. به خود و نسل خود مي‌بالد و به ديگراني كه چنين نقطه هويتي ندارند فخر مي‌فروشد.

استقلال در جست و جوي ناشناخته‌ها اندك اندك وي را از مراجعات مكرر به بزرگسالان (و شنيدن پاسخ‌هاي احتمالاً نه چندان درست) به سوي منابع ويژه خود او هدايت مي‌كند؛ و اعتماد به نفسي كه از چنين نقطه اتكايي براي وي حاصل مي‌شود تا بزرگسالي همراه او است. ايجاد اعتماد به نفس در نسل جوان، باور وي، و تحكيم هويت او، زيرساخت‌هاي شخصيتي اين نسل است كه فرهنگنامه كوشيده است آرام و بي‌هياهو در طول زمان استوار سازد.

نهاد فرهنگنامه نه بنياني سازمان سالار كه عشق سالار است

‌آنچه نهال روبه رشد فرهنگنامه را آبياري مي‌كند و مي‌پروراند نه يك سازمان و تشكيلات و ساختمان، كه عشق است. آنچه در پس همه اين ظواهر قابل رؤيت نهاد فرهنگنامه نهفته است سراسر خودجوشي، گذشت، و ايثار است. عشقي كه در فضاي نهاد فرهنگنامه، همچون خود فرهنگنامه موج مي‌زند، با هيچ شرط ديگري نه قابل مقايسه و نه قابل معاوضه و معامله است.

عاشقاني كه شب و روز تلاش مي‌كنند، هر يك گوشه‌اي از كار را مي‌گيرد، توش و توان ذهني و فكري خود را خالصانه عرضه مي‌كند و هر يك بيتي از اين غزل زيبا را مي‌سرايد تا اين دفتر شعر شكل بگيرد و عرضه شود. اگر جز عشق مي‌بود، اين مركب در همان سال‌هاي نخست از پاي مي‌افتاد و در گل مي‌نشست؛ اما مركب عشق فروافتادني نيست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *