اَبوالهُول در افسانه‌های مصر باستان موجودی خیالی بوده است که آن را نشانۀ رَع، خدای خورشید، و نشانۀ نیرو و بزرگی فرعون، پادشاه مصر، می‌دانستند. در افسانه‌های باستانیِ مردم بعضی از کشورهای خاورمیانه و یونان نیز این موجود خیالی به صورتهای دیگر آمده است. مجسمه‌هایی که از این موجود خیالی می‌ساختند تنۀ شیر و سر انسان، قوچ یا شاهین داشته است. در افسانه‌های یونان باستان آن را اِسفینکس می‌نامیدند که هیولایی بالدار با تنۀ شیر و سر و سینۀ زن بوده است. در این افسانه‌ها آمده است که بزرگ‌ترین اسفینکس یونان نزدیک دروازۀ تِب (شهری در شمال آتِن) زندگی می‌کرد و از رهگذران این معما را می‌پرسید: «آن چیست که صبح بر چهارپا، ظهر بر دوپا و عصر بر سه پا راه می‌رود؟» چون رهگذران به این معما (که به سه مرحلۀ نوزادی، جوانی و پیری آدمی اشاره دارد) پاسخ درست نمی‌دادند، آنها را می‌دَرید. بعضی از پژوهشگران عقیده دارند که اسفینکس یونانی همان اَبوالهُول مصری است، با این تفاوت که ابوالهول مصری پشتیبان نیکان و دشمن ستمکاران است و اسفینکس یونانی ستمکار و شَریر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *