عَنقا پرندهای است افسانهای در ادبیات و افسانههای عربی اما در ادبیات فارسی نیز بهکار رفته است زیرا پس از ورود اسلام به ایران برخی مترجمان ایرانی سیمرغ را عنقا ترجمه کردند. عنقا واژهای عربی، از ریشۀ عُنُق، بهمعنای گردن است.
عَراقی، فَخرالدین شاعر و عارف ایرانی سدۀ هفتم هجری است. نامش ابراهیم پسر بزرگمهر است اما با نام شاعری (تَخَلُّص)خود عراقی شناخته میشود.
عَروض نام مجموعۀ قانونها و قاعدههایی است که برای سنجش و تعیین وزن شعر فارسی و عربی بهکار میرود.
عَسجُدی، اَبونَظَر عَبدُالعَزیز از شاعران همدورۀ فردوسی، فرخی و عنصری است. آگاهی چندانی از او در دست نیست. اما به نظر برخی پژوهشگران ادبیات، او در شعرش برخی ترکیبها و آرایهها را برای نخستینبار بهکار برده است. مثلاً در یک قصیده که برخی بیتهای آن بهجامانده هر واژهای را دوبار تکرار کرده و بهاینترتیب توانسته تأثیر آن را قویتر کند.
عَصر صدوسومین سورۀ قرآن کریم است. در مکه بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و 3 آیه دارد. نام این سوره از آیۀ نخست آن گرفته شده است.
عَقد از نظر قانون یعنی دو یا چند نفر به یکدیگر تعهد میدهند کاری را که مورد قبول آنهاست، انجام دهند. برای قانونی بودن یک عقد، هر دو طرف عقد باید راضی باشند. عقد واژهای عربی است بهمعنی بستن دو چیز به یکدیگر به گونهای که جدا شدن یکی از دیگری بهآسانی ممکن نباشد.