قوۀ مجریه (دولت) در کشورهایی که حکومت آنها بر تفکیک قوا استوار است یکی از سه قوای حکومت است که مسئولیت کلی سیاستگذاری، نظارت، هماهنگی و اجرای سیاستهای حکومت بر پایۀ مصوبات هیئت دولت و قوانین تصویبشدۀ قوۀ مقننه را بر عهده دارد. پایهها یا ارکان اصلی قوۀ مجریه را رئیس دولت و وزیران او تشکیل میدهند که در اصطلاح کابینه یا هیئت دولت خوانده میشوند. در بعضی کشورها ریاست دولت و قوۀ مجریه بر عهدۀ نخستوزیر است؛ و در بعضی نظامها رئیسجمهور این وظیفه و مسئولیت را برعهده دارد. در سطوح عالی، جمع وزیران زیرنظر رئیس قوۀ مجریه بهصورت رسمی مسئول اجرای سیاستها و پیش بردن برنامههای دولتاند. در سطوح پایینتر، معاونان وزیران و رؤسای ادارات و کارمندان حرفهای و متخصص قرار دارند که مجری آن سیاستها و مصوبات بهشمار میروند؛ نیروهای ارتش و پلیس هم کارگزاران تأمین امنیت و انضباط اجتماعیاند. دولت، سیاست حکومت را تدوین و عملی شدن آن را تضمین میکند و در صورت لزوم و برای گرفتن اجازۀ انجام عمل، به قوۀ مقننه رجوع و تقاضای تصویب قانون میکند.
قوۀ مقننه (قوۀ قانونگذاری) در کشورهایی که حکومت آنها بر تفکیک قوا استوار است، یکی از سه قوای حکومت بهشمار میرود و وظیفۀ آن تصویب، اصلاح یا لغو قوانین است و از نمایندگانِ انتخابشدۀ مردم یک کشور از حوزههای جغرافیایی معین تشکیل میشود. در بسیاری از کشورها قوۀ مقننه که پارلمان نیز نامیده میشود، از دو مجلس تشکیل میشود. مجلسی که نمایندگان آن را مردم با رأی مستقیم انتخاب میکنند و مجلس دیگری که نمایندگان آن اختیارات کمتری دارند و بعضی از آنها انتصابی هستند. وجود قوۀ مقننه و نمایندگانی که مردم در انتخابات سراسری و عمومی با رأی مخفی انتخاب میکنند، بهمعنی مشارکت مردم در ادارۀٔ کشور و نشاندهندۀ دموکراسی غیرمستقیم است. قوۀ مجریه (دولت) در برابر قوۀ مقننه مسئول است. پیگیری اجرای قوانین تصویبشده در قوۀ مقننه برعهدۀ قوۀ مجریه است. معمولاً نخستوزیر و وزیران دولتها با رأی اعتماد قوۀ مقننه رسمیت پیدا میکنند.
قطبالدین شیرازی، محمودبن مسعود (634-710 ﻫ ق) ملقب به علامۀ شیرازی و ملاقطبالدین، ستارهشناس، پزشک، فیلسوف، ریاضیدان و موسیقیدان ایرانی است که آثاری بزرگ و مهم در این دانشها نوشته است.
قطبالدین رازی (درگذشت 776 یا 766ﻫ ق)، لقب ابوعبدالله محمدبن محمد رازی، از فقیهان و عالمان بزرگ شیعه است. او به علامۀ رازی نیز شهرت دارد.
قوم گروهی بزرگ از اجتماع انسانی است که زبان (گاه با گویشهای مختلف)، بنیادهای فرهنگی و غالباً نیای مشترک دارند. این کلمه، عربی و از ریشۀ «ق و م» است و شکلهای (صیغههای) مختلف آن به معانی نزدیک به هم چون استوار گردانیدن، تکیه کردن، حفظ و اداره کردن و مانند آن بهکار میرود. از آنجا که آن خصایص عامل استواری و حفظ آن اجتماع انسانی است، آن را قوم نامیدهاند. کلمۀ قوم بیش از 380 بار، و با شکلهای دیگر آن بیش از 660 بار در قرآن آمده است. مقصود از قوم در قرآن، جامعههای انسانی است که اعضای آن را وابستگیهای خویشاوندی، اجتماعی یا اعتقادی به هم پیوند داده است؛ مانند «قوم موسیٰ»،«قوم نوح»،«قوم ابراهیم» و «قوم یوقنون» (مردمی که به آیات الاهی یقین دارند). با وجود کوششی که اقوام مختلف از دورۀ باستان برای حفظ اَنساب و نام و نشان نیاکان خود نشان دادهاند، همۀ اعضای یک قوم لزوماً نیای مشترک ندارند. سنت پیوند به اقوام از راههای مختلف مانند وطنگزینی و تابعیت، پیروی از عقاید دینی و سنتهای اجتماعی و حتی پناهندگی در میان اقوامِ کهن یونانی، ایرانی و عرب و جز آنها سابقۀ طولانی دارد.
قُمی، عباس (1319-1254ﻫ ش) معروف به شیخ عباس قمی و محدث قمی، حدیثشناس شیعی ایرانی و گردآورندۀ کتاب دعای مفاتیحالجنان است. سفینةالبحار، منتهیالآمال و نفسالمهموم از دیگر آثار اوست.