قَیِم کسی است که از طرف دادگاه و به تقاضای دادستان تعیین میشود تا محجورینِ (صغیر، شخص غیررشید و مجنون) فاقد وَلی یا وَصی را سرپرستی و اموال آنها را اداره کند. قاضی دادگاه محجورین را تحت قیمومیت قیم قرار میدهد.
کاپیتولاسیون وضعیتی حقوقی است که دولتهای توانای استعمارگر با بستن قرارداد به دولتهای ضعیف تحمیل میکردهاند و بهموجب آن شهروندان کشور توانا در قلمرو کشور ناتوان، تابع قوانین حقوقی و کیفری کشور خود بودند. قضاوت دربارۀ جُرم و کیفر شهروندان آن کشور نیز به عهدۀ کُنسول (رئیس ادارۀ کنسولگری) آن کشور بود، ازاینرو در فارسی به کاپیتولاسیون حق قضاوت کنسولی نیز گفته میشد. این حق بهمعنای امتیازها و مصونیتهای قضایی است که به اَتباع کشوری در کشور دیگر داده میشود.
قانون در علوم اجتماعی مجموعهای از احکام و مقرراتی است که متناسب با نیازها و شرایط فرهنگی و اقلیمی هر جامعه وضع و اجرا میشود. قانون از بنیادیترین نهادهای اجتماعی و برای برقراری نظم و ثبات در جامعه ضروری است. براساس قانون کارهایی که باید انجام داد، یا کارهایی که نباید انجام داد تعیین و تعریف میشود. معمولاً رعایت قانون بهطور رسمی برای افراد جامعه الزامی است و همگان مجبورند از آن اطاعت کنند و در صورت سرپیچی از آن تنبیه میشوند. حقوق افراد در جامعه، مسئولیت دولتها نسبت به آنها و نیز وظایف افراد نسبت به یکدیگر و نسبت به جامعه در قانون تعریف شده است. بهاینترتیب قانون در تنظیم رفتار اجتماعی مردم مؤثر است.
قانون اساسی در معنای گسترده مجموعهای است از اصول حقوقی که در آن شکل حکومت، ساختار قدرت سیاسی، نهادهای قانونگذاری و قضایی و اجرایی و حدود اختیارات و کارکردهای آنها تعیین میشود. وجه دیگر قانون اساسی تعریف و تنظیم رابطۀ بین حکومت، جامعه و فرد، و تضمین آن رابطه است. مدیریت سیاسی عمدۀ هر کشور بر قانون اساسی آن، که خاص و یگانه و دستوردهنده است، استوار میشود. همۀ قوانین و مقررات کشور باید هماهنگ و مطابق با قانون اساسی نوشته و تدوین شوند و نباید با آن مغایر باشند.
فَرزندخواندگی پذیرشِ قانونی فردی به فرزندی است از جانب سرپرست یا سرپرستان که پدر و مادر واقعی فرزندهخوانده نیستند. فرزندخواندگی رابطهای حقوقی است، اما مانند رابطۀ حقوقی میان فرزند و پدر و مادرِ واقعی ناگسستنی نیست. در بیشتر کشورهای جهان شرایط فرزندخواندگی در قانون مدنی آن کشور مشخص شده است. فرزندخواندگی از گذشتههای دور در تمدنهای گوناگون با هدفهای متفاوت وجود داشته است.
فَسخ در لغت بهمعنی نقض، لغو و انحلال؛ و از نظر حقوقی، شکستن و برهم زدن ارادی عَقد یا قرارداد است. از زمان اعلام فسخ معامله، تعهد و قرارداد بههم میخورد و عمل به آن متوقف میشود.